۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

سه نگاه به " ضد مسیح "

پیش نوشت : از ابتدای شروع به کار این وبلاگ قصد نوشتن تحلیل به فیلم یا اثری را نداشتم . اما گاهی برخی از آثار ذهن را برای پرداختن به آن به چالش می کشد . یکی از این دست آثار " ضد مسیح " آخرین ساخته لارنس فون تریه به سال 2009 است که نگاهها و تفاسیر مختلفی را با خود به همراه داشت . اگرچه از نظر من در نگاه کلی فیلم متوسطی است اما دارای زوایای آشکار و پنهانیست که پرداختن به آن خالی از لطف نیست . فیلم در سه نگاه به سطوح آن مورد بررسی قرار گرفته و می توان گفت پایه همه این برداشتها نشانه هاییست که در متن فیلم جای گرفته است . به هیچ عنوان ادعای صحت مطالب نوشته شده را ندارم و از هرگونه انتقاد و نظر اصلاحی خوشحال می شوم .
نگاه اول : مرگ

کودکی از پرتگاهی سقوط می کند و پدر و مادر را در سوگ می نشاند . زن در شرایط روحی نامتعالی قرار میگیرد و همسرش که یک روان درمانگر است تصمیم به مداوای او میگیرد . از این پس این دو سفری را به کلبه ای در دل جنگل آغاز می کنند . هرچه پیش می رود با پیچیدگیهای روانی زن بیشتر آشنا می شویم . این شروع و پیشبرد اثر کمی نگرش ابتدایی را به زاویه روانشناختی لایه سطحی فیلم معطوف میدارد . آنچه در این میان در مرکز توجه قرار می گیرد درون به شدت مرگ اندیش زن است . در اندیشه او مرگ در دل طبیعت جای گرفته است . او صدای مرگ را حتی در فرو افتادن میوه درختان نیز میشنود . اما آنچه که از همه مهمتر جلوه می کند و تامل برانگیزتر است واقعیتیست تلخ که او بارها در حق کودک خود ظالمانه رفتار کرده است و در آخر نیز آگاهانه از سقوط او جلوگیری نکرده است .

آیا می توان میان این تفکرات و رفتارهای او رابطه ای یافت ؟ اگرچه فیلم ارجاعات روانشناختی چندانی ندارد اما بدون شک ریشه این کنشهای او را بایستی از این منظر در حضور پررنگ مرگ در درون او جستجو کرد . این رفتار نامادرانه زن با کودکش را نیز باید در اثر همین تقابل درون سراسر از هراس از مرگ او با شادابی و سرزندگی کودک دانست . برای فردی اینچنین مرگ هراس ، نگرش کودکانه که به دور هر نوع تصوری از مرگ و نقطه پایان است دست نیافتنی است ، پس کودک را ظالمانه می آزارد و به کام نیستی می فرستد . اینکه چگونه زن به چنین شرایط روانی دچار آمده است ، بایستی ریشه ای در کودکی خود او داشته باشد و آن سر منشا، می تواند رفتار مادری نامهربان باشد . نمادی در فیلم وجود دارد که تاییدی بر این ادعا است ، و آن همان کلبه دردل جنگل است که همچون نمادی از مادر است . مکانی که زن هنگام بازگشت به آن از نابودی می هراسد . بنگریم به جایی از فیلم که می گوید :

" ... هرگاه به اینجا می آیم ، به مرگ فکر میکنم ... "

و این همان آغوش مادری است که احساس مرگ را در درون او نهفته و او اینک نه تنها در پی نابود سازی مظاهر زندگیست ، بلکه با اقدام به عقیم ساختن خود و همسرش قصد جلوگیری از تکراری دوباره را دارد .

نگاه دوم : تولدی دیگر

آنچه در فیلم بیش از هر چیز نظرم را به خود جلب کرد نام آن مکان در میان جنگل بود که Eden نام داشت . Eden به معنای بهشت در زبان انگلیسی یک تفاوت اساسی با Heaven یا Paradise دارد . آن تفاوت تناظر معنای آن با عدن است که مستقیما" به مکانی اطلاق می گردد آدم و حوا در آن سکنا داشتند . آیا رابطه ای میان این موضوع با درونمایه فیلم وجود دارد ؟ برای این منظور شاید بهتر باشد که رجوع کنیم به ارتباط آدم و مسیح در یکی از آموزه های مسیحیت ، که گروهی از مسیحیان بر این عقیده اند که عیسی میسح برای پاکسازی گناه آدم به صلیب کشیده شد . بنگریم به این دو نقاشی وبسیاری آثار دیگر که با این مضمون کشیده شده اند . حال این نگرش به گونه ای در سطح زیرین فیلم جای گرفته است و با گذر زمانی فیلم خود را نمایان می سازد . اگرچه از همان ابتدا با قرار گرفتن نام مسیح در عنوان فیلم ذهن را به نگاهی از این زاویه سوق می داد و همچنین انتخاب ویلم دافو که پیش از این نیز یکبار در فیلم آخرین وسوسه مسیح در نقش مسیح ظاهر شده بود ، برای بازی در نقش مرد داستان نمی تواند بی جهت باشد . آنچه می دانیم و در کتابهای خصوصا" مذهبی نوشته شده است ، جدای از اینکه چه اندازه بر این باور هستیم اینست که پس از آفرینش انسان ، آدم که در بهشت عدن می زیست ، به تحریک حوا از میوه ممنوعه خورد و بهشت خارج شد . از آن پس و شاید به پیروی از این حکایت در بسیاری از مذاهب و افسانه ها با تعریفی از طبیعت فریبکارانه زن روبرو هستیم . حتی در مسیحیت که در ابتدا زن به واسطه تقدس مریم مقدس از مقامی والا برخوردار بود ، بنا بر نظریات کارل گوستاو یونگ در میانه قرون وسطی تحت همین تفاسیر افراطی به زیر کشیده شده و از تربیع مسیحیت به بیرون رانده می شود . مسئله ای که به وضوح در فیلم نیز با تصاویر کشیده شده از آن دوران مورد تاکید قرار می گیرد . تنها در میانه قرن بیستم است که بار دیگر توسط کلیسای کاتولیک از مریم باکره تجلیل گردیده و به جایگاه خود در این مذهب بازمی گردد . اما با این وجود کماکان نماد و سمبل مسیحیت همان تثلیث مردانه : پدر ، پسر و روح القدس و خالی از محوریت عنصر زنانگی باقی مانده است .

حال بازمی گردیم به فیلم ، اینبار نیز مسیح گونه ای بار دیگر در شرف به صلیب کشیده شدن است . اما نه ، اینبار او به عدن بازگشته و نه تنها فریب زن را نمی خورد بلکه اسطوره این لکاتگی را نیز می کشد و نابود می سازد . بدینگونه رهایی خود از عقوبت گناه نخستین را نیز رقم می زند . اکنون هنگام خروج از بهشت عدن همچون تابلوی نقاشی شاهان ستایشگر اثر لئوناردو داوینچی ، طبیعت در برابر این تولد دیگر سر فرو می آورد .

نگاه سوم : جنسیت

آنچه که مشخص است در پس این لایه های فیلم تفکری ضد فمنیستی قرار گرفته است که در نوع خود جالب توجه است . هرچه سعی کردم نکات بارز دیگری را در فیلم بیابم اما اصلی ترین نگاه همین نگاه رادیکال علیه زن است .

فرض اینکه مرگ پس از خروج از بهشت به تحریک زن ، برای انسان تعیین شد در کجای تفکر قرن بیست ویکم قرار دارد ؟ اینگونه شیطان صفت پنداشتن زن که خود در نقش مادر مظهر زایش و تکرار است از کدام دیدگاه مدرن سرچشمه می گیرد ؟ اینچنین شخصیت پردازی برای زن را در هیچیک از آثار فون تریه حتی مده آ ندیده بودم . در برخی آثار او نظیر داگویل و یا رقصنده در تاریکی خشونتی که از زنان سر می زند تحت تاثیر فشارهای غیر انسانی دیگران است . در اثری چون شکست امواج شخصیت زن داستان حتی از جایگاه مورد احترامی برخوردار است . چه بر فون تریه گذشته که اکنون اینگونه فیلم می سازد ؟ نمی دانم ...

پی نوشت : فیلم ضد مسیح در پایان به آندره تارکفسکی این کارگردان بی پایان سینما تقدیم شده است . فیلم سراسر پر است از ارجاعات مستقیم به آثار او . پس از فیلم بازگشت اثر آندره زویاگینتسف این شاید دومین فیلمی باشد که در همین چند ساله اینگونه از طریق درونمایه و تصویر تعمدانه اشاره به آثار تارکفسکی دارد . بی تردید هنوز هم حرفهای ناگفته پیرامون آثار او باقیست .

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

یک هنرمند : 5 - آنتونی براون Anthony Brown

آنتونی براون تصویرگری شناخته شده در زمینه ی کتاب کودک است. وی متولد انگلستان و فارغ التحصیل کالج لیدز است. درسال 2000 او اولین تصویرگر انگلیسی بود که جایزه هانس کریستسن اندرسون را به خود اختصاص داد. تصاویر بی بدیل وی برای هر مخاطبی جذاب است و مخاطب در هر گروه سنی میتواند با آنها ارتباط برقرار نماید . دو مشخصه بارز کارهای این تصویرگر استفاده از شخصیت میمون در کارهایش و اقتباس از کارهای نقاشان مشهور است (به خصوص آثار سوریالیست ها) . نکته دوم شاید او را در حیطه ی تصویرگری پست مدرن قرار دهد . این هنرمند خوش فکر با خلاقیتی قابل تحسین آثار هنرمندان برجسته را با خلاقیتی ستودنی چنان وارد کارهای خود میکند که کودک بدون آنکه آگاهی داشته باشد وارد دنیای هنر و فلسفه میشود و حتی اگر با چنین تصاویری برخورد نکرده باشد آنتونی براون با مهارتی عجیب آنها را در ناخودآگاه کودکان مخاطب خود حک میکند . زمانی نه چندان دور با دیدن تصاویر اصلی مخاطب حسی آشنا و خوشایند را تجربه می کند و با این آثار بیگانه نیست .