۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

دوره بررسی مکاتب فلسفی : 1 - اگزیستانسیالیسم

کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر نوشته ژان پل سارتر پاسخی است از او به منتقدان این فلسفه که توسط انتشارات نیلوفر با ترجمه مصطفی رحیمی چاپ گردیده است . تعبیری که از فلسفه اگزیستانسیالسیم در اذهان عموم خصوصا" در ایران جا افتاده فلسفه ایست درباره پوچی . فلسفه ای که منجر به نا امیدی و دلزدگی می گردد . بطور کلی این مکتب به دو شاخه مذهبی با نویسنده ای همچون سورن کی یر کگارد و غیر مذهبی با متفکرینی همچون مارتین هایدگر و ژان پل سارتر تقسیم میشود . اکنون در این مطلب با ذکر خلاصه ای از این کتاب ، نگاهی می اندازم به این فلسفه از دیدگاه یکی از بزرگانش .
1 - دغدغه فلسفه اگزیستانسیالیسم همانطور که از نام آن پیداست ، رویکردی جدید به مسئله وجودی وهویتی انسان است .
2 - " می اندیشم ، پس هستم ." آری ، جمله معروفی از رنه دکارت است . که به عقیده سارتر حقیقتی مطلق است که به وسیله آن شعور آدمی به وجود خود پی می برد . به زبانی دیگر اینکه این من هستم که می اندیشم یگانه راهی است برای درک وجود خویشتن .
3 - وجود مقدم بر ماهیت است . شاید بتوان گفت اصلی ترین و انقلابی ترین نظر این مکتب است . هر شیء بنابر دلیل و یا کاربردی بوجود آمده است . اما انسان دارای ماهیت و واجب الوجود نمی باشد . انسان بی هیچ علت پیشین و نخستین پدید آمده است .
4 - بشر پس از وجود یافتن ، وانهاده است و در جریان زندگی با کارهای خود ، خود را می سازد . بنابراین نمی توان او را از پیش تعریف کرد . در اصل بشر همان است که خود می سازد .
5 - اصل ابتدایی اگزیستانسیالیسم ، درون گرایی است . درون گرایی به آن معنی که توانایی بشر برای ساختن خود و جهان خود ریشه در عالم درون دارد نه در عالم خارج . نیروی درونی اوست که به او ، محیط و آینده اش معنا می بخشد .
6 - چیزی به نام طبیعت بشری وجود ندارد . یعنی اینکه هیچ چیز بعنوان دنیای خارج که رفتار انسان را تحت تاثیر قرار دهد ، وجود ندارد . همه چیز پدیده هاییست که بشر برای اطرافش تعیین و وضع کرده است . از این رو در این مکتب با وضع بشری روبروییم . اینست اصالت سوژه بر ابژه .
7 - بشر در انتخاب آزاد و مختار است . منظور اینست که هرفرد ، با آزادی ، وجود خود را انتخاب می کند .
8 - این بشر است که با انتخاب و تفکر، به خود و جهانش طرح می دهد . اما طرحی ارزشمند است که به عمل درآمده باشد . این طرح اگر همچون یک آرزو در مرحله خواست باقی بماند ، بی ارزش است .
9 - اما بشر مسئولیت کلی دارد . اوست که در قبال هر انتخاب و عملش مسئول است . چرا که او با عملش اخلاق می آفریند و سرلوحه دیگریست . آدمی با انتخاب راه خود ، راه همه آدمیان را تعیین می کند .
10 - آدمی جز عقل و انتخاب نیست . اینچنین است که این انسان به خود وانهاده در برابر همه عالم ملتزم می شود . این التزام و مسئولیت منجر به بروز دلهره در انسان اگریستانسیالیسم می گردد .
11 - این دلهره به نا امیدی و بی عملی نمی انجامد . بطور کلی هستی انسان دلهره آور است .
12 - انسان از طریق اندیشه نه تنها مستقیما" به وجود خود پی می برد ، بلکه به وجود دیگران نیز پی می برد و دیگران را به منزله شرط وجود می شناسد . این درونگرایی متقابل است .
13 - مطلق بودن انتخاب در هر دوره به دلیل نزدیک بودن انتخاب های آن دوره منجر به ایجاد فرهنگ می گردد که این فرهنگ در طول دوران نسبی است . انتخابهای مشترک دوران ، کلیتی را برای بشر ترسیم می کند که پیوسته در حال ایجاد و تغییر است اما ازلی و ابدی نیست .
14 - به عقیده سارتر هر کس به جبر اعتقاد دارد و برای عمل خود به دنبال عذری است دچار سوءنیت است . او بر خطاست زیراکه آزادی کلی اقدام را کتمان می کند .
15 - بشر در عین وانهادگی واضع ارزشهاست . پس دیگر نمی تواند جز یک چیز طلب کند و آن آزادی و اختیاری است که اساس همه ارزشهاست . طلب آزادی برای آزادیست . یعنی زمانی فرد آزاد است که دیگران نیز آزاد باشند .
16 - اما اصالت بشر . اصالت بشر از دیدگاه اگزیستانسیالیسم تفاوت فراوانی دارد با مفاهیم دیگر این عبارت . سارتر ، بشر را بر مبنای بهترین رفتار بعضی از افراد نمی سنجد ، یعنی بشر بر اساس برخی از پیشرفتها غایت نهایی هستی نیست . بلکه اصالت بشر در گرو طرح ریزی جهان بیرون با اراده و انتخاب آزاد خود بشر است .
این چکیده ای بود از یکی از منابع مهم فلسفه اگزیستانسیالیسم . جای آن دارد که بگویم این مطالب تنها خلاصه ای از کتاب است و نه نقطه نظرات نویسنده وبلاگ .
در پایان که خوب می نگرم ، می بینم نظریات این اندیشه تا چه اندازه در رمان معروف نویسنده بزرگ اگزیستانسیالیسم ، آلبر کامو، یعنی بیگانه منعکس گردیده است . شاید انگیزه ای باشد برای مطالعه مجدد و بررسی این اثر در آینده ای نزدیک .

۴ نظر:

نادي گفت...

درود بر تو
بيگانه را يك بار كميش رو خوندم و البته اونموقع تو مد خوندنش نبودم پس نتونستم تمومش كنم. راستي چرا نظر خودتونو ننوشتين؟
شادزي

جزیره در کهکشان گفت...

سلام (بعد از ظهر جان )...فلسفه اگزیستانسیالیسممرو قبل از اینکه توی دانشگاه در مخ ما بکنند گفتند بیایید و بیگانه رو بخونید و ما رفتیم و کامو رو خوندیم و بعد اگزیستاسیالیسم رو در تهوع سارتر ÷یدا کردیم...اما نظر شخصی من این هست که نویسنده ای که بخواهد از طریق داستان (ایسم)ش را به مخاطب بشناساند آن هم این قدر گل درشت اثرش خیلی هم خوب از آب در نمیاید ...به خصوص تهوع !اما در مورد بیگانه به خصوص در آن اواخر داستان آن شلیگ بی اراده خب شاهکار بود.....چه بلاگی دارن مردم بابا....ای ول .

جزیره در کهکشان گفت...

سلام (بعد از ظهر جان )...فلسفه اگزیستانسیالیسممرو قبل از اینکه توی دانشگاه در مخ ما بکنند گفتند بیایید و بیگانه رو بخونید و ما رفتیم و کامو رو خوندیم و بعد اگزیستاسیالیسم رو در تهوع سارتر ÷یدا کردیم...اما نظر شخصی من این هست که نویسنده ای که بخواهد از طریق داستان (ایسم)ش را به مخاطب بشناساند آن هم این قدر گل درشت اثرش خیلی هم خوب از آب در نمیاید ...به خصوص تهوع !اما در مورد بیگانه به خصوص در آن اواخر داستان آن شلیگ بی اراده خب شاهکار بود.....چه بلاگی دارن مردم بابا....ای ول .

مهدی کتابفروش گفت...

به نادی :
مرسی که بازم به اینجا سر زدی . اینکه چرا نظر خودمو نمیذارم باید بگم که کلا" خودمو توی اون حدی نمیدونم که نظری شخصی درباره مسائل فلسفی ویا هنری بدم . اینجا هم سعی میکنم بیشتر مواقع فقط معرفی کنم . اصولا" هم به هیچ مکتب و ایدئولوژی وابستگی ندارم که دفاعی بکنم .

به میس شانزه لیزه :
خیلی ممنون که بلاگ من سر میزنی و نظر میدی . آره حق با توئه برای همینه که سارتر فیلسوف بزرگیه تا یه نویسنده بزرگ . درباره بیگانه هم باید بگم که اون شلیک بی اراده نیست شاید تحت تاثیر عوامل خاصیه ولی به تصمیم و انتخاب فرد انجام میشه...و نکته داستان همینجاست . بازم مرسی از نظرت .