۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

داستان تراژیک یک کرم وقورباغه

داستان قول بچه قورباغه نوشته‌ی جین ویلیس (jean willis) اگرچه برای کودک نوشته شده است دارای پایانی شوک آور و غیر منتظره است . داستان درباره‌ی عشق نافرجام میان یک کرم وبچه قورباغه است . اگرچه در آغاز این دو به یکدیگر قول می‌دهند تا هیچ‌ گاه تغییر نکنند و تا ابد با یکدیگر باشند هر هفته ظاهر بچه قورباغه به شکل ناخواسته تغییر شکل می‌دهد و کرم با گریه و زاری او را می‌بخشد و از او قول می‌گیرد تا دیگر تغییر نکند . اما هربار با ظاهری متفاوت روبرو می‌شود . یک روز بچه قورباغه دم ندارد و روز دیگر دست و پایش ناپدید می‌شوند . سرانجام کرم کوچک دیگر قادر به بخشیدن او نیست . اورا ترک می‌کند و آنقدر گریه می‌کند تا به خواب می‌رود خوابی طولانی ....

دراین مدت قورباغه که دیگر بالغ شده و ظاهری کاملا متفاوت پیدا کرده تصمیم میگیرد که دوباره از عشقش بخواهد که یکبار دیگر نیز او را ببخشد . اما نمی‌تواند او را پیدا کند و هرروز ساعاتی طولانی لب برکه در انتظار کرم می‌نشیند .

پس ازمدتی درجایی ‌که کرم به خواب رفته بود پروانه‌ای از پیله‌‌ی خود خارج می‌شود وتصمیم به بخشیدن دوباره‌ی قورباغه می‌گیرد و برای دیدن او لب برکه می‌رود . آنجا قورباغه‌ی سیاه بزرگی را می‌بیند که روی سنگی نشسته است . پروانه که قبلا عشق خود را مرواید سیاه نامیده بود جلو می‌رود تا بپرسد که تو مروارید سیاه مرا ندیدی؟

تو مروار....... بیشتر از این کلمات پروانه ادامه پیدا نمی‌کند چون قورباغه زبان درازش را بیرون می‌آورد و اورا می‌بلعد .

در صفحه‌ی آخر داستان تصویر قورباغه‌ی غمگینی را می‌بینیم که همچنان درانتظار کرم کوچولوی خود یا مروارید سفیدش به انتظار نشسته است .

اگرچه داستان پایانی تکان دهنده دارد براساس تحقیقات میدانی در شورای کتاب کودک به این نتیجه رسیدیم که برای کودک داستان آنقدرها هم شوک‌آور نیست . در واقع این نوع از داستان‌ها را نمی‌توان در گروه سنی خاصی قرار داد یا آن را صرفا متعلق به کودک دانست (مانند آثار سیلوراستاین) . داستان لایه لایه است و برداشت هر کودک بسته به گروه سنی و تجربی خویش متفاوت است . این قبیل آثار بسیار درخور توجه هستند ، زیرا مخاطب در هر سطح و سنی با آن ارتباط برقرار می‌کند و در سنین مختلف معناهای متفاوتی را از آن درک می‌کند . ضمنا تصویرگر این داستان تونی راس (toni ross) برنده‌ی جایزه‌ی جهانی هانس کریستین اندرسون بوده‌است .

۱۰ نظر:

اسحق فتحیdani7kel.persianblog.ir گفت...

با سلام - زیبا بود بله والبته برای بزرگ سالان تا حدی قابل پیش بینی با این وجود میتوان گفت که داستان هنوز کودکانه است چون عشقی که پیش آمده خود حاصل یک اشتباه کودکانه بوده- زنده باشید
به فرخ ومهدی عزیز هم سلام عرض میکنم

علي گفت...

از داستان و تفسيري كه داشت و لايه لايه بودن سطح ارتباط داستاني لذت بردم مرسي

فرخ نورونی گفت...

خیلی جالب بود!
کتاب های کودک اگر گاهی مرزهای سطحی اخلاقیات رو بشکنن شاید حتی اخلاقی تر عمل کرده اند.
به نظرم دنیای کودکان اونقدرها هم که ما تصور می کنیم معصومانه نیست.

sophie گفت...

سلام خیلی جالب بود! ممنون
آیا این کتاب در ایران ترجمه و چاپ شده؟

ناشناس گفت...

از نظرات همه ممنونم. دانی جان فکر کردم که گاه این انتخابهای کودکانه نیز در زندگی بزرگسالان هم اتفاق می افته.

آرشین/arshin_1977@gmail.com گفت...

ممنون سوفی جان. بله این کتاب با ترجمه خانم شهلا انتظاریان ونشر علمی فرهنگی به چاپ رسیده.

جزیره در کهکشان گفت...

سلام
ظاهرا این اولین مطلبی است که شما نوشته اید (آرشین) عزیز
داستان فوق العاده بود . ترازدی آموزنده و بسیار جذاب . تصویر سازی ها را دوست نداشتم . اما داستان خیلی عمیق و استعاری بود . ما آدم ها هم همینیم .
موفق باشی .






میس شانزه لیزه

آرشین گفت...

جزیره جان مرسی از نظرت! راستش قراره که من هم به نویسندگان این وبلاگ اضافه بشم. امیدوارم که بتونم مطالب خوبی رو ارایه کنم.

اسحق فتحیdani7kel.persianblog.ir گفت...

سلام فرخ -آرشین و مهدی عزیز - من بادو مطلب به روزم - بدرود

paras2 گفت...

سلام آزشين جان
داستان فوق العاده جالب و غم انگيزي بود، اما تصوير سازيش رو دوست نداشم. اين داستان آموزنده اي بود كه سادگي كودكانه و صدمات بعد از روبرو شدن با واقعت هاي تلخ در بزرگسالي رو نشون ميده.در هر صورت انتخاب شايسته اي بود. با تشكر و آرزوي موفقيت روز افسون